سروده ای از جناب آقای علی اکبر لطیفیان - ورود به کربلا



با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن

عباس جان سه ساله ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آن که گیر کند گوشواره ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقاب ها

یک لحظه رو به رو نشدند آفتاب ها

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین

این دختران کنیز خدایند و بس، همین

این دختر علی ست که بارش شکستنی ست

ناموس اعظم است، وقارش شکستنی ست

از این به بعد ماه حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو

تو هستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

اول مرا به نیزه ای از حال می برند

بعداً کشان کشان ته گودال می برند

این جا مکان تیر ز پهلو کشیدن است

از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگ ها شکستن دندانم آرزوست

من راضی ام به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

باید به روی نی سر من نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلاست به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

از آن همه رسید پسر دادنش به من

تشنه کنار علقمه سر دادنش به من

از آن همه به خواهر من ماتمش رسید

وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید