السلام علیک یا شیب الخضیب (ع)....



قبول کن که شبیه حصیر افتادی

قبول کن ته گودال گیر افتادی

مخواه تا که سر من به گریه بند شود

بگو چکار کنم از تنت بلند شود

بگو چه کار کنم آب را صدا نزنی

بگو چه کار کنم تا که دست و پا نزنی

بگو چه کار کنم از تو دست بر دارند

برای پیکر تو یک لباس بگذارند

میان گریه ی من این سنان چه می خندد

دهان باز تو را نیزه دار می بندد

آهای شمر عبا را کسی ربود برو

بیا النگوی من را بگیر و زود برو

برای غارت پیراهنت بمیرم من

چرا لباس ندارد تنت بمیرم من

قرار نبود بیفتی و من نگاه کنم

و یا که گریه به کوپال ذوالجناح کنم

مگر نبود مسلمان که این چنین زده اند

بلند مرتبه شاهِ مرا زمین زده اند



علی اکبر لطیفیان